که دشمن به پای خود آمد به گور
با تمامی قوا به
استقبال خاتمی جانی برويم !
درآستانه سی خرداد ، سرآغاز مبارزه مسلحانه انقلابی و روز
به تعارض کشيده شدن تضاد خلق و خمينی نقطه تعيين تکليف نهايی با
ارتجاع مذهبی حاکم بر ميهنمان بيش از هر زمان نزديک گرديده است . نزديک به يک قرن مبارزه
بی امان يک خلق هميشه در زنجير ولی همواره مقاوم و گردنفراز ، پس از سه انقلاب شکست خورده به بار می نشيند و دماغه کشتی ظفر نمون" انقلاب چهارم"
از ميان فضای مه آلود خيانت و تسليم و انفعال رخ می نمايد .
"مقاومت مسلحانه انقلابی" همچون سلفش "ستار" پرچم های سفيد تسليم و سازش
را ، يکی پس از ديگری به زير می کشد و روز انتقام" خونهای بر زمين ريخته
و انتقام گرفته ناشده "ستار" و"
باقر" و " کوچک " را نزديک
می کند .
٩٤ سال پيش ، جريان
پليد " فراماسونری " ازطريق
" لژ بيداری ايران " ثمره رنج و
خون مجاهدين آذربايجان و گيلان و تمامی
ايران را به
غارت و رهبری
انقلاب مشروطه را به سرقت برد .
٤٧ سال پيش ، "همان
جريان" و اينبار از طريق " لژ همايون ( پهلوی) " و با حمايت و شرکت فعال سازمان سيا و ١٦ M ( سازمان ضد جاسوسی انگليس ) حکومت
ملی"دکتر مصدق" را سرنگون و اختناق ٢٥ ساله و غارت و چپاول دوباره تمامی سرمايه های ملی و معنوی ما را زمينه سازی و اجرا نمود .
٢٢ سال پيش نيز " همان خط سياه " سوار بر امواج خون مجاهدين و فداييان و با سوء استفاده از خلاء بوجود آمده در رهبری جنبش مسلحانه که براثر کودتای خائنانه اپورتونيستی درون سازمان مجاهدين بوجود آمده
بود ، شاگردان و مدرسان مدرسه فراماسونری "حقانی" را بر پستهای کليدی حاکم گردانيد .
خمينی ، سارق بزرگ انقلاب ضد سلطنتی مردم ايران ، کمربه انتقام گيری از خلقی بست که برايش فرش خون گسترده بود .
و سرانجام سه سال پيش " همان خط استعماری" اينبار
با هدف نجات نظام مقدس ! " جمهوری اسلامی" و پيوند دوباره آن به سرمايه داری جهانی ، خود
را
در چهره خاتمی ، شاگرد دجال خمينی سمبليزه نمود .
حمايتهای بی دريغ
امپرياليستی ــ صهيونيستی از خاتمی و به ميدان آورده شدن لشگری از رجاله های سياسی و مهره های مارکدار سرويسهای اطلاعاتی از قبيل " عليرضا نوريزاده " در خارج و " مسعود بهنود " در داخل کشور و بسيج
تمامی راديوهای استعماری در حمايت آشکاراز خاتمی و باندهای
دو خردادی ترديدی در درستی شناخت
ماهيت پليد و استعماری وی و جريان حامی
او به جای نمی گذارد .
آری ! براستی که تمامی رذايل دنيای
سياست درون جبهه دو خرداد گرد هم آمده
اند . " همه باهم" ابلهانه قصد
سد بستن بر جريان تکامل و تکرار تاريخ کرده
اند و چه بهتر ازاين هر چه " صف خلق و
ضد خلق" ، " انقلاب و ضد انقلاب" و ترقی و ارتجاع مشخص تر و واضح تر ، حل و فصل مسائل و
معضلات پس از سرنگونی راحت تر و بی دردسر تر .
پس سکوت و بی عملی زيبنده عنصر آگاه و مسئول نيست ! مصدق در پاسخ کسانی که برای جلوگيری از حضور وی در مجلس پنجم و رای
منفی دادنش به سلطنت رضا خان، وی را از حمله و هجوم اراذل و
اوباش می ترساندند ، گفته بود :
.... به توپچی يک عمر پول می دهند که يک روز
توپ در کند . روز توپ در کردن ما هم امروز است !
آری ! روز توپ در کردن هر آنکس که غيرت و حميت انقلابی در او هنوز کور سويی دارد امروز است .
شرکت همبسته و رزمنده تمامی نيروهای انقلابی و ميهندوست در تظاهرات سراسری
برلين و حمايت فعال از " مجاهدين خلق
ايران " و تمامی نيروهای " کمونيست ، آزاديخواه و ميهندوست
سرنگونی طلب " وظيفه ايست
عاجل ، ضروری و انقلابی . مراسم
" ختم سياسی خاتمی" را هرچه با شکوهتر به صحنه همبستگی تمامی جريانات معتقد به سرنگونی قهرآميز
رژيم " جمهوری اسلامی" تبديل
نماييم .
زنده باد انقلاب
سلام بر خلق ! سلام بر آزادی
٢٢ خرداد ١٣٧٩