اطلاعيه بيژن نيابتی ٣١ اکتبر ١٩٩٦



بازهم اندرحکايت "گذارمسالمت آميز"

بالاخره کوه موش زاييد و ادعای دهن پرکن "پيش بسوی ائتلاف بزرگ مقاومت ايران" پس از فرورفتن در شبکلاه شعبده بازی محقق ژئوپليتيک ! دانشگاه پاريس، تبديل به"ائتلاف کوچک" ! با رژيم نه چندان ضد مردمی جمهوری اسلامی و ايضا "وزيرمحترم" ! کشور،"آقای بشارتی عزيز" ! گرديد . جل الخالق ! عجب طلسمی دراين "گذار" نهفته است که هرکسی پای درآن می نهد  گذر به ميانه رژيم ميکند . دير و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. ظاهراَ هدف از "گذارمسالمت آميز" گذاری است بدون خونريزی ( و البته به کوری چشم طيف خشونت طلب معتقد به براندازی ) از ديکتاتوری به دمکراسی ، ولی عجبا که تجربه هزاربار تکرارشده سينه چاکان اين خط نشان چيزی جز گذارخود آنان از قلمرو مقاومت به قلمرو رژيم ضد خلقی جمهوری اسلامی نبوده و نيست . بعنوان يکی از برگذارکنندگان اولين وآخرين سمينارنويد مقاومت درشهرکلن آلمان ومطرح کننده شعارسرنگونی قهرآميزرژيم جمهوری اسلامی درمقابل تزسازشکارانه "گذارمسالمت آميز"علی فراستی  درنشريه "نويد مقاومت" و در پاسخ به بچه هايی که چه تلفنی و چه توسط  نامه نظرم را راجع به بازگشت علی فراستی به ايران خواسته اند ، اعلام مواضع زير را ضروری می دانم :

١ ـ اعلام کانديداتوری نامبرده برای انتخابات رياست جمهوری رژيم و نامه وی به "وزيرمحترم کشور" با ذکر سوابق آنچنانی و بزرگنمايی های مربوطه چيزی به غيرازيک "پيام" را تداعی نمی کند . پيام دريوزگی اعلام آمادگی برای بازگشت به آغوش امت هميشه درصحنه بدون اعلام صريح بريدگی مبارزاتی و از موضع طلبکاری از مقاومتی است که بزرگترين گناهش عزم راسخ برای سرنگونی تام  و تمام رژيم ، آنهم با توسل به قهر بوده و هست . سياه کردن٣٠٠ صفحه خزعبلات دايی جان ناپلئونی و نشاندن شوروی سابق بجای دولت فخيمه انگليس و وارد کردن اتهام  رذيلانه جاسوسی مجاهدين برای شوروی ، نشاندهنده  شم ضد انقلابی ـ ژئوپليتيکی "انديشه راهنمای" تازه وارد درگرفتن کدهای مورد علاقه رژيم می باشد. در اين راستا ترديدی نيست که ازقبل هماهنگی های لازم و تضمين گيريهای ضروری با مقامات سفارت و شايد هم شخص"آقای نجاتی"  انجام گرفته و بنابراين ترهات آمده در کتاب "چرا به وطنم بازمی گردم ؟" از موضع اپوزيسيون دگرانديش ! انصار حزب الله  هيچکس را فريب نخواهد داد .

٢ ـ  پذيرش احتمالی کانديداتوری علی فراستی ( صرفاَ درعالم فرض ) نشاندهنده يک  چرخش سياسی  ( و نه ايدئولوژيک) رژيم در رابطه با پناهندگان سياسی مقيم خارج کشور بوده که درصورت تحقق ( بازهم درعالم فرض) بايستی بسيارجدی گرفته شود . چرا که در فضای آماده ای که در برخی محافل سرخورده  وجود دارد  يارگيری برای رژيم حداقل در کوتاه مدت چندان غيرعقلايی بنظر نمی رسد .

٣ ـ  تجربه "نويد مقاومت" يکبارديگرنشان داد که جنبش مقاومت مسلحانه از يک خلاء واقعی رنج می برد . استقبالی که درآغازاز نويد به عنوان "راه سوم" شد نشان از پتانسيل بالقوه ای داشت که نه بودن در مجاهدين و شورا را عملی  می ديد  و نه ضديت  با آ نها  را اصولی  و مترقی ، بلکه خواهان " ثقلی" بود مستقل که ضمن حفظ اتحاد درمسير سرنگونی قهرآميز رژيم  و حمايت از مقاومت مسلحانه ، شجاعانه  و صادقانه ، گذشته را چه در کادر سازمان مادر و چه در تماميت جنبش مقاومت مسلحانه ، به نقد کشيده و به فضای راکد سياسی  و بی اعتمادی حاکم  پايان بخشد . 

٤ ـ تبليغ مسلحانه و ترويج ضرورت "سرنگونی قهرآميز" رژيم ، جزء جدايی ناپذپر پاکيزگی سياسی و طهارت مبارزاتی در شرايط کنونی است . تنظيم رابطه با جريانات معتقد به سرنگونی بايستی بر دو موئلفه "مبارزه قهراميز" و خواست بلاشرط "مناسبات دمکراتيک" چه درکادرآلترناتيو و چه در دوران پس از سرنگونی بنا گردد . نقد عملکردهای جريانات درون صف خلق درعين تاکيد برنقاط وحدت ، دفاع قاطع ازايده براندازی و رهايی زن و تلاش برای جاانداختن مقولات دمکراتيک و تحمل مخالف و ضرورت پاگيری و قدرتيابی نهادهای قدرتمند دمکراتيک به مثابه تضمين ادامه حيات ساختاردمکراتيک پس ازسرنگونی پهنه های گسترده همکاری و همراهی درشرايط کنونی است .


                                                                             سرنگون باد رژيم ضد بشری جمهوری اسلامی
                                                                                         زنده باد انقلاب ـ زنده باد آزادی